تفاوت از زمين تا آسمان است


 






 

ميان ماهِ من تا ماهِ گردون
 

تفاوت بين «جَدي» و «جُدَي»
 

«جُدَي» نام ديگر ستاره ي قطبي است، که جهت شمال را براي اخترشناسان، دريانوردان و در واقع هر کسي که آن را مي شناسد، مشخص مي کند. اين ستاره به سبب ثابت بودن در آسمان و البته به سبب قرار گرفتن در فاصله ي بسيار نزديکي از قطب شمال آسمان، در طول تاريخ اهميت بسياري داشته است. به همين علت است که اين ستاره در زبان هاي مختلف، نام هاي گوناگوني دارد. در فارسي، آن را ستاره ي شمال نيز مي گويند.
«جَدي» يا بزغاله، دهمين برج فلکي است. همان طور که احتمالاً مي دانيد، دوازده تا از صورت هاي فلکي را که در منطقه ي خاصي از آسمان به نام منطقه البروج قرار دارند و ماه و خورشيد به طور ظاهري در آسمان از درون آن ها مي گذرند، برج مي نامند. نمادهاي اين برج ها را بيش از هر جاي ديگر مي توانيد در کاربردهاي طالع بيني (از جمله در مجله ها، روي گردن بند و زينت آلات ديگر، در کارت هاي تولد، روي ليوان و ...) ببينيد، اما آن چه براي اخترشناسان اهميت دارد، ستاره ها و اجرام غير ستاره اي ديگر در صورت فلکي جدي در آسمان است.

تفاوت بين «جرم» و «وزن»
 

تعريف «جرم» را از دوران مدرسه به خاطر دارم: مقدار ماده ي موجود در جسم. بله، جرم همين است و همان طور که مي توان انتظار داشت، واحد اندازه گيري گرم يا کيلوگرم (يا واحدهاي فرعي ديگري مانند: تن، مثقال، اونس، پوند و ...) است. هر جسم تاوقتي که ماده يا انرژي از دست ندهد، جرم يکساني دارد و اين جرم با قرار گرفتن در موقعيتي خاص (مثلاً روي سياره اي ديگر) يا با قرار گرفتن تحت نيرويي خاص، تغيير نمي کند؛ البته اگر نخواهيم روابط پيچيده ي نسبيتي را وارد ماجرا کنيم.
اما «وزن» هنگامي معنا پيدا مي کند که نيرويي به جرم وارد شود. متداول ترين نيرويي که روي زمين با آن رو به رو هستيم، نيروي گرانش زمين است. هنگامي که روي ترازو مي رويم، وزن ما همان جرمي است که نيروي گرانش بر آن اثر گذاشته است. پس اگر روي سياره ي ديگري باشيم، ترازو مقدار ديگري را (متناسب با گرانش آن سياره) نمايش خواهد داد.

تفاوت بين «شهاب» و «شهاب سنگ»
 

هنگامي که جسمي سرگردان در فضا به زمين مي رسد و وارد جوّ زمين مي شود، بر اثر اصطکاکي که با جوّ پيدا مي کند مي سوزد. از اين سوختن، نوري توليد مي شود که رصدکنندگان مي توانند آن را با چشم برهنه در آسمان شب ببينند. اين نور به شکل ردّي درخشان ديده مي شود که بخشي از آسمان را طي مي کند و خاموش مي شود. اين رد درخشان را «شهاب» مي نامند.
اگر جسمي که با زمين برخورد مي کند اندازه ي بزرگي داشته باشد، هنگام سوختن در جوّ، به طور کامل از بين نخواهد رفت و بخشي از آن با سطح زمين برخورد مي کند. اين قطعه از جسم فضايي را «شهاب سنگ» مي نامند. شهاب سنگ ها هميشه هم (علي رغم نامشان) سنگي نيستند بلکه معمولاً ترکيب سنگ و فلز و يا حتي جنس تمام - فلزي نيز دارند. يافتن و جمع آوري شهاب سنگ ها از جمله کارهايي است که بسياري از آماتورهاي اخترشناسي به آن علاقه دارند.

تفاوت بين «ماه» و «قمر»
 

«ماه» همان تنها جسم طبيعي است که به دور زمين مي گردد. اگرچه واژه ي ماه همان ترجمه ي انگليسي قمر (در عربي) يا Moon (در انگليسي) است، اما در فارسي معمولاً آن را فقط براي تنها همدم طبيعي زمين به کار مي بريم. به عنوان مثال، معمولاً نمي گوييم که: گانيمد بزرگ ترين ماهِ مشتري است. بر عکس، در فارسي هرگز واژه ي «قمر» را براي نام بردن از ماه به کار نمي بريم. اين واژه را در متون نجومي فارسي (حداقل در ماهنامه ي نجوم) براي نام بردن از اجرامي طبيعي که به دور سياره ها - به طور عام - مي گردند به کار مي برند. پس مي توانيم بگوييم که ماه، تنها قمر زمين است تفاوت بين اين دو واژه فقط در حد قراردادي نانوشته است.

تفاوت بين «جاذبه» و «گرانش»
 

«جاذبه»، واژه اي است که معناي کشش يا نيروي جذب کننده دارد. اين مفاهيم کاملاً عام هستند و درباره ي هر نوع کششي به کار مي روند: مانند جاذبه ي بين پروتون (با بار مثبت) و الکترون (با بار منفي)، جاذبه ي بين خورشيد و زمين، جاذبه ي بين ميخ و آهن ربا، و حتي جاذبه ي احساسي بين دو انسان (يا دو جانور هم نوع ولي غير هم جنس ديگر).
اما «گرانش»، فقط يکي از انواع اين جاذبه هاست. شايد بتوانيم بگوييم که گرانش، نيرويي است که اجزاي عالم را در تعادل نگه داشته است (و شايد هم نتوانيم! هر چه باشد هنوز که از کشف هاي آينده خبر نداريم). پس جاذبه ي گرانشي، جاذبه اي است که بر اثر وجود گرانش بين دو جسم به وجود مي آيد؛ و مي دانيم که هر جسمي که جرم دارد، گرانش هم دارد، پس بر اجسام ديگر (که آن ها هم جرم دارند) نيروي جاذبه ي گرانشي وارد مي کند. موضوع اين قدرها هم که در جمله ي آخر مي بينيد، پيچيده نيست!
منبع: نجوم، شماره 191